دونمود، دریک بازنمود

دونمود، دریک بازنمود

 زبان، پدیده یی است که ارتباط چند گانه وچند سویه با پدیده های دیگر دارد، وبنابراین زبان در هر حوزه وزمینه یی، پس ازبررسی وشناخت ژرف،پاسخ وتوجیه مبتنی بر همان ارتباط رابر می تابد.

به گونه ی نمونه اگر زبان ورابطه ی آن را بافلسفه مورد ارزیابی وپژوهش قراربدهیم، زبان از چشم انداز فلسفی، پدیده یی است که ماهیت فلسفی اش را در فرایند این ارتباط (رابطه ی زبان با فلسفه ) بیان می کند وبه بسیاری از پرسش ها وانگیزه ها، پاسخ و توجیه فلسفی ارایه می دهد. 

در این نوشتار می کوشم، به رابطه های زبان با پدیده های دیگر (زبان وفلسفه وزبان وغریزه ی جنسی) اشاره کرده –وتاجایی که ممکن است- توجیه نسبی از این موارد را ارایه کنم. 

زبان وفلسفه :

زبان در حوزه ی فلسفه، افزون براین که خود به عنوان پدیده ی فلسفی مورد سنجش وپژوهش قرار می گیرد، به بسیاری از انگیزه ها ورویکرد های فلسفی (به گونه یی) پاسخ می دهد.

ادامه نوشته

غریبه

                         غریبه

به روی من کسی دگر، دریچه وا نمی کند

میان کوچه هیچ کس، مراصدا نمی کند

زمین فتاده در هوس، زمان فتاده از نفس

پرنده راکس ازقفس، چرا رهانمی کند

به هرسرای فتنه ها، به کوچه کوچه غصه ها

برای مرگ کینه ها، دلی دعا نمی کند

گذشته ازخم گذر، میان جاده رهگذر

بغل به روی یک نفر، زلطف وانمی کند

درین سکوت نیمه شب، فرشته نیز زیر لب

زروی مهر یک کرت، خدا خدا نمی کند 

غریبه یی مگر دلم، که پشت در هنوزهم

کسی به رسم هم دلی، تر صلا نمی کند